- پشت نهادن
- پشت دادن استناد
معنی پشت نهادن - جستجوی لغت در جدول جو
- پشت نهادن ((~. نَ دَ))
- پشت دادن، استناد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یا پای نهادن بر چیزی. ترک کردن آن
بار انداختن، اقامت گزیدن
مواظب بودن مراقب بودن
رو برگردانیدن
تکیه کردن استناد کردن اتکا، رو گردانیدن رو گردان شدن، گریختن فرار کردن روی تافتن منهزم شدن، ادبار، زایل گشتن، آماده شدن مادینه پذیرفتن نرینه را، بپایان رسیدن، یا پشت دادن اسب و ستور. حاضر و رام بودن برای سواری
فرا پیش آوردن، از جای اصلی بنزدیک خود آوردن، مقابل پس نهادن: آینه ای که پیش نه از دل صافی گهر صورت خود را بین معنی اشیاطلب، (وحشی)، برابر چیزی گذاشتن برای منع عبور ایجاد مانع و سد کردن: ای پای بست عمر، تو بر رهگذار سبیل چندین امل چه پیش نهی مرگ از قفا. (سعدی)، برابر چشم نهادن نصب العین ساختن: چون پادشاهی برکسری انوشیروان عادل قرار گرفت عهود اردشیرین بابک پیش نهاد. یا پا (قدم) پیش نهادن، اقدام کردن مقدم شدن: قدم پیش نه کز ملک بگذری که گر باز مانی ز دد کمتری. (سعدی)
پیشه کردن پیشه ساختن: فسق و فجور آغاز کرد و مبذری پیشه نهاد
پیش گذاشتن، جلو آوردن و پیش روی خود نهادن، برابر چشم قرار دادن، چیزی جلو کسی قرار دادن، مانعی در راه کسی یا چیزی قرار دادن
بنگرید به وقت دادن تعیین وقت کردن توقیت
به کسی یا چیزی چشم داشتن و منتظر بودن، نگاه کردن و مراقب بودن
تکیه دادن به چیزی، برگشتن، رو گردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن و گریختن از پیش دشمن، پشت کردن
قدم گذاشتن عازم شدن، آغاز کردن
عاجز آمدن پر افکندن، بیرون کردن کسی را از جایی آواره کردن دفع نمودن، از سر خود بلطایف الحیل دور کردن
ذخیره کردن پس انداز کردن اندوخته کردن
تکیه کردن، استناد کردن
قدم گذاردن فراتر رفتن: چو از نامداران بپالود خوی که سنگ از سرچاه ننهادیی... (شا. لغ)، پاگذاشتن مستقرشدن: بهر تختگاهی که بنهاد پی نگهداشت آیین شاهان کی. (نظامی)
پا گذاشتن، قدم گذاشتن، بنا کردن
تکیه دادن به چیزی، برگشتن، رو گردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن و گریختن از پیش دشمن، پشت کردن